آخرین پست قبلی من در این وبلاگ مربوط به تقریبا چهار سال پیش می شود. هرچند این وبلاگ بیش از چهار پست نداشته است.
می خواهم بیشتر بنویسم و به نظر اینجا میتوان نوشت. آنچنان درگیر امور روزمره شدهام که مجالی برای فکر کردن و نوشتن ندارم. هر چند در این مدت چیزهایی نوشتهام ولی بیشتر از اینکه تایید شوند خط خورده، اصلاح شده یا حذف شدهاند. این اواخر هم که مامور رسمی انتشار نوشته دیگران شدهام.
فرض میکنم که نوشتن لحظهای برای غیرروزمره بودن و کنده شدن از زمینی است که به آن چسبیدهام.
پل ریکور (Paul Ricoeur 1913-2005) فیلسوف ، متأله و هرمنوتیسین فرانسوی ،اندیشمندی است که مفاهیم آزادى، عدالت و مبارزه با هرگونه خودکامگى، او را در تمام طول زندگى به خود مشغول کرده است. ریکور اندیشۀ فلسفی را از آن زمان آغاز می کند که در زندان نازی ها رنج میکشد و از همان هنگام است که مبارزه با انواع و اقسام تمامیت خواهی سیاسی و فکری را مشغلۀ ذهنی خود قرار میدهد. او در مقام یک فیلسوف با اینکه زندگی پر از درد و رنجی را تجربه کرده است صرفا در سالهای آخر عمر فکری خود ( از 1986 به بعد و پس از خودکشی پسرش) است که همواره کلمه رنج را به کار میبَرد و توجه زیادی به خاطره، رنج و قربانیان نشان میدهد و در این دوره است که هویت روایی و خود عمل روایت (روایت تاریخ و گذشته) برای وی هویت سیاسی پیدا میکند. ریکور فیلسوفی چند چهره است. چهرهای از او که ما در اینجا با آن روبرو خواهیم شد ریکوری است که تاریخ و فهم تاریخی را تحلیل میکند. «در اندیشه او فهم جدیدی از سیاست با فهمی جدید از تاریخ همراه است، و ما را موظف میدارد که هر روند تأسیس سیاسی را با توجه به شر و بدیای که ایجاد کرده در نظر بگیریم و آن را به داوری بگذاریم. ریکور اما میان تاریخ از دیدگاه فاتحان ( به گفته خود او ) و تاریخ به روایت قربانیان تفکیکی هرمنوتیکی قائل میشود و در مقابل آن چیزی که " رسوایی خداشناسی- خداشناختی تاریخی" مینامدش ترجیح میدهد که پشت صحنه تاریخ را نگاه کند».
ادامه مطلب ...