به بهانه مطلب یوسف اباذری در خصوص جامعه شناسی و دشمنانش
سخنرانی پیاده شده اباذری در هشتادمین سالگرد تاسیس جامعه شناسی در ایران را به خاطر توصیه یکی از دوستان در روزنامه اعتماد خواندم. ایده ها هر چند در اغلب موارد، مخصوصا در تاکید بر اقتصاد و بازار آزاد، کلی و غیر دقیق بودند با اینحال بصیرتی داشتند که معمولا سایرین از آن غافل اند.
هسته اصلی بحث اباذری در اقبال کم جامعه شناسی مربوط به از بین رفتن مفهوم جامعه دراثر تفوق سه جریان نولیبرال، باستانگرا و محافظهکار و تلاش همزمان این سه جریان برای دست یابی به مقولات نو در فهم و تحلیل است.
اباذری این بصیرت و نکته نغز را بیان میکند با اینحال نمیتواند آن را تا سرحد نهایی خود پیش ببرد و نهایتا در یک موضع اخلاقی به قضاوت مینشیند و مصلحانه به مطالعه، آموزش و درگیری اجتماعی توصیه میکند. سئوال اصلی که اباذری از پاسخ به آن طفره میرود این مطلب است که
منطق نهادمند دوران ما برای طفره رفتن از فهم جامعه و واقعیت چیست؟